«پازلبند» را بهتر بشناسید/عکس
تاریخ انتشار: ۹ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۳۵۰۳۶۹
«پازلبند» در ذهن مخاطب موسیقی پاپ، بیشتر با تنظیمها و ملودیهایی که برای دیگران ساخته بود، شناخته میشد. اما همانطور که پیشبینی میشد، آنها در همان جایگاه نماندند و خودشان وارد فضای خواندن ترانههایشان شدند. انتشار آلبوم «قایق کاغذی» شروعی بود برای حضور رسمی این گروه در بازار موسیقی. چند کنسرت آنها با استقبال روبهرو و بازی جدی شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این گفتگو به این فرایند و این یک سال و نیم نگاهی متفاوت و ریز داشته با یک سوال ویژه: در دورهای که موسیقی پاپ در ایران تاریخ مصرفی کمتر از یک سال دارد، چطور میشود شرایط ماندگاری را تجربه کرد و عمر هنری یک هنرمند را بیشتر و بیشتر کرد؟ اعضای پازل بند (علی رهبری، آرین بهاری) و محمد ناصری (مدیر اجرایی شرکت آوازی نو) جوابهای متفاوتی به این موضوعات دادهاند...
از کنسرت تهران و استقبال خوب از «پازلبند» شد شروع کنیم که چندین بار هم تمدید شد. کمی درمورد این کنسرت و اتفاقات بصری و نوری و پرفورمنس این کنسرت بگوئید. این اتفاقات و برنامهریزیها برای کنسرتهایتان از کجا و چطور شروع میشود؟ اگر بخواهید مقایسه کنید نسبت به کنسرتهای قبلی، از آن راضی بودید؟
آرین: ما کنسرت تابستانیمان 6 مرداد بود که به میزبانی نمایشگاه و در دو سانس شروع شد و هدف ما به گونهای بود که مردم دوست داشته باشند و از اجرا استقبال کنند. میخواستیم از پرفورمنس گرفته تا اجرا و نور و تصویر و همه چیز به گونهای باشد که این دو سانس به چهار سانس تبدیل شود. آنقدر استقبال شد که فکر میکنم یک ماه بعد دوباره اجرا را تمدید کردیم و خداروشکر مردم دوست داشتند و از دو سانس شروع کردیم و به چهار سانس ختم شد.
نظر علی درمورد کنسرت تهران و فضای باز برج میلاد چیست؟
علی: ما میخواستیم یک تفاوتی با کنسرت قبلیمان ایجاد کنیم و یک شوک باشد. من خودم هم خیلی کنسرت فضای باز را دوست دارم و احساس میکنم جمع و جورتر و صمیمیتر و باحال تر هست. حس خوبی به آن کنسرت داشتم. البته میدانم که بعد از این دیگر نمیشود آن جا اجرا بگذاریم.
باید ببینیم مردم چه حسی داشتند و فضای باز یا بسته را دوست دارند. نظر مردم هم مهم است.
علی: کلاً اجرا در فضای باز از لحاظ وکال، پرفورمنس، اجرا، صدابرداری و هماهنگکردن مردم سختتر است. وقتی اسم اجرای فضای باز میآید من یاد ارومیه میافتم. فکر میکنم ظهر بود که من به تهیهکننده گفتم که در اینجا حداقل 70 نیروی حراست باید بگذاریم چون احتمال ازدحام وجود دارد. ما که فقط 4-5 سکوریتی میدیدیم ولی میگفتند 10-15 نفر بودند. من گفتم که میدانم جمعیت به داخل میآیند و از کنترل خارج میشود.
ناصری: بلیتفروشی برای 1300 نفر انجام شد ولی چون برنامه یک سانس بود و تمدید هم نشد، نزدیک به 2000 نفر آمده بودند.
در جریان هستید که در ارومیه به دلیل عدم استقبال از بلیتفروشی، سه کنسرت قبل از شما لغو شده بود؟ و در آن شرایط از کنسرت پازل آن استقبال شد؟ این نکته مهمی است و به نظرم نشاندهنده این است که نسل جدید موسیقی پاپ خیلی زود توانسته خودش را بالا بکشد و در رقابت با نسلهای قبلی که سالهای زیادی در این حوزه حکمفرمایی میکردند خودش را نشان بدهد. نظرتان در این باره چیست؟
علی: اولاً این اتفاق طبیعی است و ممکن است اگر ما هم 6 ماه بعد در آن جا کنسرت بگذاریم همین اتفاق هم برای ما بیفتد. به نظرم در موسیقی پاپ خیلی باید حواسمان جمع باشد. خیلیها هم هستند که حواسشان هست ولی بعداً مردم قبولشان نمیکنند.
یا اینکه یک بار از آنها استقبال شده و مردم دوست دارند دفعه بعدی به کنسرت آرتیست دیگری بروند ولی نکته مهم این است که هدف ما از روز اول این بود که مثلاً ما یک سری از آهنگها را تولید میکردیم و میساختیم و اطرافیان که بعضاً مغز بیزینسی خوبی هم داشتند نسبت به آن آهنگها دو دل بودند. ولی حرف من این بود که نباید فکر ما فقط داخل تهران باشد و باید به فکر شهرستانها هم باشیم. هم من و هم آرین خیلی به این بخش فکر میکردیم و به نظرمان واقعاً بخش مهمی هم هست. خیلی از آهنگهایی که در آلبوم قایق کاغذی بود را مثلاً در اصفهان خیلی گوش میدهند. آهنگهایی است که ما در کنسرتهایمان نمیخوانیم. شب در سوپری میرویم و خرید کنیم آن آهنگ را میشنیدیم و در ماشین و تاکسیها آن آهنگها را میشنیدم. مسأله مهم از نظر من این است که شاید دیدگاه مردم شهرستان با مردم تهران که به کنسرت میروند متفاوت باشد ولی در عین حال وجوه مشترکی هم با هم دارند که باید آن را پیدا کرد. آرتیست باید بیاید و نقطه مشترک خودش را با مردمی که به کنسرت میروند؛ چه در شهرستان و چه در تهران پیدا کند.
بیش از یک سال از انتشار آلبوم قایق کاغذی میگذرد و الان بهتر میتوانید درمورد فضای مخاطب و بازار موسیقی اظهارنظر کنید. این روزها میبینیم موسیقی پاپ تاریخ مصرف کوتاهی پیدا کرده و خوانندهها در کمتر از چند ماه اوج میگیرند و بلافاصله هم سقوط میکنند. شما برای ماندگاری چه فکری کردهاید؟
علی: اول اینکه من درمورد آلبوم قایق کاغذی باید نکتهای را بگویم. این آلبوم قرار بود یک سال قبل از آن تایمی که پخش شد به بازار بیاید. ولی ما به دوره اول ممنوع الکاری خود رسیدیم که فکر میکنم 6-7 ماه بود و بعد از آن پروسه، داستانهایی برای پخش داشتیم و سنگهایی جلوی پایمان بود که من ناامید شده بودم. زمانی هم که پخش شد من کاملا به یاد دارم زمانی بود که موسیقی درحال تغییر و پوست عوض کردن بود. من و آرین خودمان را آماده کرده بودیم و بعضی قطعات مثل «نگم برات» را تولید کرده بودیم که حتی نمیتوانستیم در آلبوم بگذاریم.
این قطعات را آماده داشتیم تا بلافاصله بعد از اینکه آلبوم منتشر شد به سراغ بخش جدیدی از موسیقی برویم که به آن وارد شده بود. چون به یکباره سبک قبلی کاملاً عوض شد. این موضوع کمی برای من خوشحالکننده بود. چون هوش موسیقایی مردم بیشتر شده بود و الان اگر کاری میکس و مستر خوبی نداشته باشد و اصطلاحاً دیستورت است یا آکوردی در آن اشتباه گرفته شده باشد مردم کاملاً میفهمند و این موضوع خیلی خوشحالکننده است. بحث دیگر این است که وقتی میگویند موسیقی مصرفی شده باید بگویم که از اول و همان دهه 40 این اتفاق بود چون سرعت رسیدن موسیقی به مردم خیلی آرام بود. اگر میخواستید قطعهای را به گوش مردم برسانید ابتدا نوار کاست بود و بعداً تبدیل به سیدی شد و در این روند مقوله اخذ مجوز و پخش هم وجود داشت. یا مثلاً بعضی خوانندهها به دلیل ارتباط یا هرچیز دیگری میتوانستند در صدا و سیما کاری را بخوانند و این باعث میشد کار به گوش مردم برسد. این خیلی فاصله زیادی بین تولید یک کار و پخش آن بود.آرین: آن زمان اگر یک کاری تولید میشد باید میدیدیم که یک سال دیگر چه جوابی میدهد ولی اکنون اگر کاری میدهی باید ببینی که هفته بعد این کار جواب میدهد یا نه.
علی: اکنون با فضاهای مجازی و اینستاگرام شما کار را همان لحظه میتوانی به گوش مردم برسانی.
این اتفاق خوب است یا خطرناک ؟
علی:از یک لحاظ تا مدتی خوب است. بارها شده که ما میخواستیم یک ویدئوی اینستاگرامی تولید کنیم و افرادی که دوست داشتند اسپانسر شوند به ما پیشنهادهای خوبی برای تهیه پروموشنهای یک دقیقهای یا ویدئو کلیپهای آنچنانی میدادند که یک دقیقه به یک دقیقه از کارهای جدیدی که تولید میکنید در اینستاگرام بگذارید. اولین چیزی که من میگفتم این بود که مردم دوست دارند در اینستاگرام زندگی شخصی آرتیست و لایف استایل او را ببینند و چیزی که در جامعه ما خلاء بوده است. لایف استایلی که ببینند کجا کارش را ضبط میکند یا چگونه سوار ماشین میشود یا در لحظات معمولی موهایش چگونه است یا فضای خانهاش به چه صورت است. اینها چیزهایی هستند که خیلی برای مردم جالب بود و اینستاگرام و تلگرام به یکباره آمدند و 80 درصد زمان مردم را پر کردند. همین امر باعث شد سرعت رسیدن موسیقی به دست مردم به یک صدم ثانیه برسد. در اینجا بعضی پارامترها مهم است.
مثلاً یک نفر که به تازگی کاری را تولید کرده و پیج اینستاگرام قوی ندارد اگر بخواهد کار را منتشر کند و در اینستاگرامش بگذارد شاید دیده نشود ولی اگر کار خوبی باشد با تبلیغات اندک به سرعت بین مردم جای میگیرد.
اینکه میگویید موسیقی یک فاصلهای میگیرد و آرتیستها 6-7 ماه بالا هستند و سپس سقوط میکنند طبیعی است و مترادف با همین کم شدن فاصله تولید کار تا رسیدن به دست مخاطب است. فاصله رسیدن تولیداتت به دست مردم خیلی کم شده است. در گذشته تا محصول جدیدی میآمد و مردم میشنیدند که خوب است زمان زیادی طول میکشید ولی امروزه مردم به سرعت کارهای جدید را میشنوند و میگویند فلان کار هم خوب است.
آرین: الان در تلگرام مردم خیلی سریع کارها را گوش میدهند و خوب نباشد به سراغ کار بعدی میروند.
علی: دیشب یکی از دوستانم که اهل موسیقی است به من گفت بین این همه خواننده، پسری هست که کارش را دانلود کردم و گوش دادم و خوشم آمد. او از «فرزاد فرخ»، آرتیست جدید شرکت آوازینو، نام برد. مردم ما باهوش شدهاند و فرق کار خوب با بد را میفهمند. در قسمت اصلی سوال شما و اینکه بعد از آن باید چه کار کنیم باید بگویم که موسیقی چند مرحله است. یک مرحله احساس است. خیلی از خوانندهها بودند که احساس خیلی خوبی دارند و میآیند و به خاطر احساس و صدای خوبی که دارند و ملودیهای خوبی که میتوانند بسازند کارشان در یک برهه زمانی به خوبی میگیرد. از یک جایی به بعد برای آرتیست چیزهای دیگری مهم است. اینکه من چگونه لباس بپوشم، سبک موسیقیام این پتانسیل را دارد که پیشرفت کند یا نه. مثلاً آرین قبلاً کارهای هاوس را خیلی خوب تولید میکرد و بعد سبک دیپ هاوس مد شد و اینگونه نبود که بگوییم سبک دیپ هاوس مد شده و 4 نفر دیپهاوس غیر اورجینال زدهاند. برخی افراد که نام نمیبرند در این بخش کار میکردند و من گفتم کار آرین سخت است. به او گفتم با توجه به اینکه تو آرین بهاری، تنظیمکننده پازلبند هستی که برند شده و مردم هم در حوزه تنظیم آن را میشناسند باید کاری را انجام بدهی که آنها نکردهاند و بهتر از آنها هم باشی.
بعد از آهنگ «نگم برات» گفتم دقیقاً همین را میخواستم. وقتی تریبال مد است و مردم آن را قبول میکنند و دوستش دارند و نمیخواهند دقیقاً همان را بشنوند، میخواهند فضای جدیدتری را بشنوند. از یک جایی به بعد افکار و نوع برنامهریزی و شناخت بازار و انجام دادن آن کار مهم میشود. بعضی اوقات در تنظیم ایدههایی میدهی ولی نمیتوان آن را اجرا کرد و این خیلی مهم است.
علی لهراسبی همیشه میگفت هر وقت میخواهی بدانی موسیقی پاپ در چه فضایی است، به بام تهران برو و به موسیقی ماشینها دقت کن. چون قشر مرفه به دنبال چیزهای جدید و لاکچری هستند.
علی:بله قشر مرفه به دنبال موسیقیهای جدید هستند و البته خیلی زود هم فراموش میکنند و این طبیعی است که آنها بلافاصله و سریعاً به دنبال مد باشند.
اولین باری که در ذهن مردم اسم «پازلبند» نقش بست، کاری بود که با محسن یگانه انجام دادید. چند سالی از آن زمان گذشته. چهقدر برای جایگاه امروزتان تلاش و برنامهریزی کردید و تا چه حد به اهدافتان رسیدید؟
علی:از شهریور ماه 1390 که پازلبند تشکیل شد اولین گروه موسیقی پاپ در ایران بود که فقط یک خواننده داشت. از همان موقع که من اسم شناسنامهای خودم را کنار گذاشتم و اسم پازلبند را به عنوان یک آرتیست دنبال کردم، همه اطرافیانم گفتند که خودم را بدبخت کردهام. همه میگفتند کار اشتباهی کردهام و من میگفتم که چهار سال بعد میفهمید که تصمیم من اشتباه نبوده است. حالا این چهار سال، پنج سال شده است.
یعنی میگفتند که کار گروهی نتیجه نمیدهد؟
آرین: هنوز هم میگویند.
علی: از یک جایی به بعد به خودشان هم ثابت شد. مردم ایران یک چیز بینالمللی را دنبال میکنند که در همه جای دنیا مرسوم است. در همه جای دنیا چیزی به نام بهروز شدن وجود دارد و همه دوست دارند پیشرفت کنند. مردمی هم که در ایران موسیقی پاپ گوش میدهند دوست دارند پیشرفت کنند. اولین چیزی که برای من مهم است این بود که وقتی یک خواننده میخواهد کاری را پخش کند باید از لحاظ اِلِمانهای موسیقی حداقل استانداردها را داشته باشد و حداقل آن یک میکس مناسب، آکوردهای مناسب است.
بله حس درست است و من خودم همیشه میگویم اولین چیزی که مهم است احساس موسیقی مخصوصاً شرقی است. همیشه به نظر من یک آرتیست باید استانداردها را رعایت کند و این دقیقاً همان جملهای است که گفتم از یک جایی به بعد چیزهای دیگری مهم میشود. بعضی از آرتیستها از این قضیه غافل هستند و فکر میکنند الان که اینگونه است 4 ماه بعد هم به همین صورت است. قبلاً میگفتیم یک آرتیست یک کار هیت تولید میکرد و دو سال با آن کنسرت برگزار میکرد ولی امروزه مثلا آهنگ «جاده» را پخش کردیم و من خودم خیلی مواقع آن را میشنیدم و هیت شده بود. ولی الان به فکر این هستم که دیگر آن را در کنسرت نخوانیم و حذف کنیم و کار جدیدی را جایگزین آن کنیم. برای کنسرت 10 دی به خاطر دارم که تا گفتم «جاده» مردم خودشان میخواندند و من کاملاً خواندن را رها کرده بودم. یا آهنگ «اصلا دلم خواست» هم به همین صورت بود و من اصلاً نمیخواندم و مردم خودشان میخواندند. تا به کنسرت مردادماه ما رسید و دیدم که بله، قضیه به کلی فرق کرده است. یعنی دقیقاً همین است و بعد از محرم و صفر هم باید کاری تولید شود که جدید باشد.آرین: ما بعضی مواقع 15 تا 20 قطعه تولید میکنیم که 7-8 بار تنظیم میشود تا یک کار از داخل آن دربیاید.
علی: در آخرین روزی که آهنگ «کار دادی دستم» را میخواستیم پخش کنیم من خودم به آقای ناصری گفتم شاید بخشهایی از آن در حد «دلارام» نگیرد. در یک جاهایی خیلی خوب بود مثلاً ملودی خوبی داشت.
وقتی یک اثر توسط پازلبند تولید میشود، تا زمان انتشار چه مکانیسمی را طی میکند و چهقدر زمان میبرد؟
آرین:ده پانزده دقیقه برای تنظیم! (خنده). اول از همه هدف کار مهم است که چه سبکی را باید نسبت به حال حاضر بازار تولید کنیم. یعنی چه سبکی را مردم دوست دارند و گوش میدهند.
یعنی یک تیم فکری دارید؟
آرین: صددرصد. ما اتاق فکر داریم. هم در شرکت و هم بین خودمان و هم دوستانمان. اول باید ببینیم نسبت به سبکی که در بازار است چه کار جدیدی را میتوانیم ارائه دهیم که یک سر و گردن از کارهای بازار بالاتر باشد و چیزی باشد که شنونده را جذب کند. از ترانه و ملودی کار شروع میشود. روی ایدهها و موضوعات با علی و آقای ناصری و مهندس اردستانی و بچههایی که در گروهمان هستند فکر میکنیم که چه سوژه جدیدی هست که ترانهاش را بنویسیم.
من و علی کلمههایی که در ذهنمان داریم را مینویسیم و اگر ترانهسرایی در کنارمان باشد همفکری میکنیم و کار را با ملودی پیش میبریم تا به نقطهای برسیم که روی کار اتودی بزنیم و ببینیم چه سبکی از آن در میآید. اگر هدف کار از اول مشخص باشد معلوم میشود که از نظر تنظیم چه سبکی را باید برای آن تولید کنیم. در اتاق فکر خودمان گوش میدهیم و از بیرون هم نظرسنجی میکنیم و کار رابرای تعدادی میفرستیم که گوش کنند و نظرهایشان را اعمال میکنیم. خیلی از قطعاتمان مثل «کار دادی دستم» را فکر میکنم 5-6 ورژن تنظیم کردیم.آرین: مثلاً شما 10 گزینه دارید و باید ببینید که کدام گزینه بهتر است تا آن را پخش کنید و بیشتر جواب بگیرید. کار ما به گونهای نیست که یک گزینه داشته باشیم و دستمان بسته باشد و بگوییم باید همین را پخش کنیم.
علی: کلاً ما آدمهای آزمون و خطا هستیم. یعنی در هر کاری تا جایی که بتوانیم ریسک را به حداقل میرسانیم. پیرو سوالی که پرسیدی باید بگویم آرتیستها چند دسته هستند. یک دسته از آنها به یک باره اتفاقی میافتد که بالا میآیند. یک دسته از آرتیستها ذره ذره و به مرور زمان با اتاق فکر مناسب و با تفکر مناسب میآیند و به جایگاهی که دوست دارند میرسند. من همیشه از اتفاقهای عجلهای بدم میآید. یک زمانی تنظیمهای احساسی مد بود و من میتوانستم خودم ملودیهای احساسی کار کنم ولی این کار را به تنهایی نکردم. در نهایت باید بگویم هرچقدر در موسیقی صبوری در کنار فکر و آنالیز جامعه باشد موفقیت بیشتری به دست میآید. از طرفی آرتیست باید صدای خودش را بشناسد. صدای علی رهبری، آرتیست پازلبند، صدای خاصی نیست. مثلا صدای محسن چاوشی، شهرام شکوهی، بنیامین بهادری، رضا صادقی خاص است. ولی صدای علی رهبری و خیلی خوانندههای دیگر که اتفاقاً خوانندههای خوبی هم هستند خاص نیست.
محمد ناصری: معمولا برای هر تراک آرین یک آلبوم تنظیم میکند! آرین: مثلا شما 10 گزینه دارید و باید ببینید که کدام گزینه بهتر است تا آن را پخش کنید و بیشتر جواب بگیرید. کار ما به گونهای نیست که یک گزینه داشته باشیم و دستمان بسته باشد و بگوییم باید همین را پخش کنیم.
من فکر میکنم پکیج پازل است که باعث شده مخاطب از آن استقبال کند.
علی: بله. صددرصد. کار گروهی این نتیجه را داده است.
خودتان فکر میکردید قطعه «دلارام» با این حجم از استقبال مواجه شود؟ من فکر میکنم خودتان تصمیمگیرنده نهایی همکاری با حمید هیراد بودید. چهقدر سیاستهای شرکت و چهقدر استراتژی خود گروه پازل در این همکاری تأثیر داشت؟
علی: همکاری با حمید هیراد پیشنهاد خود من بود. حمید یک سال تمام با شرکت قرارداد بسته بود ولی کاری از او تولید نمیشد و فقط درحال آنالیز بود تا به قطعه بی تاب رسید که من و آرین این تصمیم را با هم گرفتیم. اولاً اینکه حمید در بچههای موسیقی یکی از کمیابها است و شاید اصلاً کسی اینگونه نیست.
از لحاظ رفتاری هم من مثل این آدم را ندیدهام و حتی در صفحه اینستاگرام خودم هم کارهای حمید را میگذارم و به شخصه او را دوست دارم. او بسیار خوش قلب واقعی است و ادا نیست و همین روی ترانههایی که میگوید و کلامش تاثیر گذاشته است و مردم ما آن را میگیرند. ما از ابتدا که پایه پازلبند را چیدیم و در مصاحبههای قبلی هم گفتهام که ممکن است 6 ماه بعد با آرتیست جدیدی دوباره بیاییم. آرتیستی که نه فقط درحد فیت باشد و آرتیستی که شاید دو سال با پازلبند باشد. ما با حمید فیت دادیم و راجع به اینکه آیا خودمان فکر میکردیم این اتفاق رخ دهد باید بگویم هم خود حمید و هم ما با توجه به تستهایی که کرده بودیم و در اتاق فکر همفکری میکردیم میدانستیم که برای این آهنگ اتفاقات خوبی پیش میآید. یکی از دلایل آن هم به خاطر کلامش بود.سوال بعدی من از آرین است. نسل جدید تنظیمکنندهها و آهنگسازها وارد مارکت موسیقی ایران شده و نبض مخاطب را در دست گرفتهاند و پیش میروند. چهرههایی مثل مسعود جهانی، حامد برادران، گروه پازل و دیگران. نظرت در مورد این نسل چیست؟
آرین: خیلی از آدمها هستند که الان درحال کار کردن هستند و کارهای جدید تولید میکنند. آدمهایی که میخواهند نبض بازار را در دستشان بگیرند ولی همینطور که گفتی اتاق فکر ندارند و فکر نمیکنند که باید چه سبکی را تولید کنند و چگونه نبض بازار را در دست بگیرند. مسعود جهانی و حامد برادران واقعاً فکر میکنند و روی کارهایشان مدیریت دارند که روی چه سبکهایی و چه ترانه و ملودی و صدا و میکسی در بازار کار کنند که جواب بدهد. این آدمها واقعاً در بازار موفق هستند و من به آنها تبریک میگویم.
علی کدام یک از چهرههای بازار موسیقی را رقیب گروه پازل میبینی. آیا آرتیست یا صدا یا خواننده یا موزیکی بوده که همیشه آنها را رصد کنی؟
علی: بههرحال همه بچههایی که در سبک شرقی میخوانند رقیب ما هستند. بعضی از آنها صدای خیلی خوبی دارند و بعضی از آنها علاوه بر صدا و استعداد خواننده پروداکشن خوبی دارند و بعضی از آنها پکیج و مجموعه خیلی خوبی دارند. کسی که موفق میشود حتما یک دلیلی دارد. اصلاً فرض کنیم کسی به یکباره کاری را زده و پخش شده، ولی حتماً یک احساسی بوده که به دل مردم نشسته است. مثالی راجع به ماکان بند میزنم.
ما با خیلی از موزیسینها در ارتباط هستیم که خیلی تکنیکال به موضوع نگاه میکنند و همه هم دوست دارند خواننده بشوند. اولین واکنش این دوستان، جبهه گرفتن نسبت به موفقیت کار ماکان بند بود. بعد از آن داستانی پیش آمد که گفتند این کار کاور بوده و بعد هم به همه ثابت شد که کار کاور نبوده و تاریخ ریلیز کار کاملاً مشخص بود. منظور من فقط ماکان نیست و هرکس دیگری را هم میتوانم مثال بزنم. هرکسی که موفق شده حتما داستانی داشته و فکری پشت آن بوده است. من به خاطر دارم که از یک سال و نیم پیش شرکت آوازی نو با ماکان قراداد بسته بود و از آن موقع هم یاشار خسروی و هم امیرمیلاد نیکزاد و مهندس اردستانی آنالیز میکردند که بچهها چه کاری را تولید کنند تا بتواند موفق شوند و اینکه به یکباره بیاید و کارشان بگیرد نبوده است. نسبت به آن فکر شده بود و به نظر من هرکسی که این اتفاق برایش رخ دهد قاعدتاً فکر و اندیشهای پشت آن بوده است. من اسم نمیبرم ولی چند وقت پیش مصاحبهای از یکی از بچهها دیدم که اکثر بچههای خواننده را به شدت زیر سوال برده بود. مثال میزنم. من خودم با حامد همایون دوست هستم و ایشان خواننده خوبی هستند. من خودم خواننده هستم و اگر کسی بیاید و بگوید حامد بد میخواند یا روی نت نمیخواند قبول نمیکنم. حامد به شدت خوب میخواند و در کنسرتهایش هم خوب است. او یک موج به وجود آورده و بلاخره محتوای کارش به گونهای بوده که به دل مردم نشسته است. چند وقت پیش او را در فرودگاه دیدیم و کلی بگو و بخند داشتیم. به آرین گفتم اولاً اینکه انتهای موسیقی پاپ چه چیزی دارد که خوانندهای این جرات را به خودش بدهد که بیاید و خدای نکرده برای کسی قیافه بگیرد یا از موضع قدرت صحبت کند. ایشان آرتیستی هستند که بالاخره از همه بیشتر میفروشند و همه هم این را میدانیم و منکرش نیستیم ولی انگار نه انگار. گویا دو برادر هستیم و کلی بگو و بخند داشتیم. واقعا بچه خوب و دوست داشتنی است و آن جا هم به او تبریک گفتم و به او گفتم که هم قلب مهربانی داری و به نظرم لیاقت جایگاه حال حاضرت را داری.اگر بخواهیم از همین زاویه از همکاریتان با محسن یگانه حرف بزنیم چه جملهای میگویی؟
علی: ما با محسن یگانه خیلی دوست بودیم و بیشتر در کار تنظیم با محسن همکاری کردیم و فکر میکنم از ریمیکس «نباشی» بود که برایش زدیم و از آنجا شروع شد.
شما زدید یا مهران زد؟
آرین: در واقع مهران زده بود.
آن موضوع داستانی شد اصلاً.
علی: مهم نیست. ما همیشه تیمی کار کردهایم و به یاد دارم که ما یک استودیوی 40-50 متری در سازمان برنامه شمالی داشتیم که آن زمان آلبوم «حباب» محسن در حال تولید بود. ما در پروداکشن کل آلبوم بودیم و در جریان موضوع قرار داشتیم و با هم همکاری میکردیم. چند ماه در استودیوی ما بودیم و 6 ماه هم در استودیوی خود محسن رفتیم. ما آن موقع از پروداکشنهای خودمان خیلی عقب افتادیم و اصلاً نمیتوانستیم تولید کنیم.
روابط کنونیتان چگونه است؟
علی: خیلی خوب است.
آرین: بیشتر رابطه دوستی داریم تا کاری. محسن از آدمهایی است که در دوره سختی وارد موسیقی شد و واقعاً هم سختی و زجر زیادی تحمل کرده و خودش را ثابت کرده است. کمتر آرتیستی داشتیم که سه آلبوم پشت سر هم بدهد و در همه آنها کار مگاهیت داشته باشد.
آرین: «بهت قول میدم» هم که دیگر فوقالعاده بود.
بله برگشت خوبی داشت. در تمام این سالها، تنهاییهای تو با چه موسیقیهایی پر میشده و تحت تأثیر چه کسانی بودهای؟
علی: من کار همه آرتیستها را گوش میدهم. ولی آرتیست مورد علاقه من داخلی نبوده است. من همه را دوست دارم و کسانی را که موفق شدهاند آنالیز کردهام که چرا موفق شدهاند. در همه آنها یک وجه مشترک وجود دارد و اینکه آنها درون خود را شناختهاند و توانسته اند وجه مشترک خودشان و مخاطب هایشان را بشناسند. آنهایی که خیلی باهوش بودند دنباله آن را گرفتهاند و توانستهاند زمان بیشتری بمانند. اینکه بگویم کدامشان قهرمان من بودهاند و دوست داشتم را واقعا نمیدانم.
آلبومی بوده که آن را دوست داشته باشید؟ چه از لحاظ موسیقی و محتوا و شعر و چه ترانه و از همه مهمتر استراتژی و جریان فکری که در آن آلبوم بوده، روی تو تاثیر گذاشته باشد و به گونهای به آن نگاه کنی که یک پکیج کامل است؟
علی: تاکنون به این موضوع فکر نکردهام.
آرین: یک آلبوم بوده که من خیلی دوستش داشتم و با آن ارتباط زیادی برقرار کردم. آلبوم محسن چاوشی که کوشان حداد برایش تنظیم کرده بود را خیلی دوست داشتم.
جالب شد. درمورد محسن چاوشی هم صحبت کنیم. نظرت در مورد کارها و استراتژی محسن چیست؟
آرین: استراتژی محسن برای خود من خیلی جالب است. او یکی دو آلبوم با کلام عامیانه داشت که در جامعه واقعاً گرفت و به یکباره کلام را عوض کرد و کلاسیکخوان شد.
علی: و جالب اینجا است که باز هم گرفت.
آرین: اولین بار با فیلم سنتوری کارش گرفت که من خیلی دوست داشتم و به حدی سیاست و استراتژی محسن چاوشی برای کار خوب است که به نظر من هرکاری بکند میگیرد و این همه سال در مارکت و بازار موسیقی هست و این امر بی دلیل نیست.
علی: من خیلی دوست داشتم کار محسن چاوشی را انجام دهم و مثل او بخوانم ولی صدایم پتانسیل و قابلیت آن را نداشته و واقعا صدای خاصی هم دارد. همچنین به چیزهایی که خیلی در صدای محسن چاوشی دقت میکنم روز به روز قویتر هم میشود. بعد از قطعه «کجایی» که خیلی کار موفقی بود یک اثر دیگر هم از محسن پخش شد و من دیدم که چقدر وکال بهتری دارد و کاملا مشخص است که این آدم برای کارش ارزش قائل است و این خیلی ارزشمند است.
آرین هم همینگونه است و برای کارش وقت میگذارد. من و آرین شاید 24 ساعت شبانه روز با هم باشیم و خیلی کم بتوانیم به خانه سر بزنیم ولی آرین همیشه 80 الی 90 درصد وقتش را پای کار میگذارد. او همیشه میبیند که امروز چه سبکی آمده، موسیقی گوش میدهد و موسیقی را آنالیز میکند. روی ساز زدنش کار میکند. من هم همیشه سعی میکنم موسیقی گوش بدهم و آنالیز کنم. به استراتژیها فکر میکنم و سعی میکنم سازهای جدید یاد بگیرم. الان 4-5 ماه است که به گیتار علاقه پیدا کردهام و اتفاقاً در کنسرت جدید هم این ساز را زدم. نکتهای که در موسیقی پاپ خیلی مهم است این است که همانگونه که از اسمش پیداست موسیقی پاپ، موسیقی مردمی است. از دیدگاه من یک آرتیست باید در نظر بگیرد که برای مردم کار میکند و این مردم هستند که باید تصمیم بگیرند انتهای قضیه چه میشود. بعضی اوقات من توهمهایی در بعضی خوانندهها و آرتیستها میبینم. همیشه حدسهایی که درمورد بعضی آرتیستها زدهام و اتفاقاتی افتاده که حس کردم طرف در توهم است اولین حرفی که به آرین زده ام این است که او تمام میشود. به خاطر اینکه به جایی رسیده که فکر میکند نهایت همه چیز است و این در صورتی است که انتهایی وجود ندارد.آرین: مثال دقیق آن آقای چاوشی است که هرروز به جلو میرود و هیچ انتهایی ندارد.
علی: اسم این موسیقی روی آن است و مردمی بوده و همین مردم مثل ما هستند که فقط خدا به من استعدادی داده که میتوانیم بخوانیم و برای آهنگسازی تمرین کردهایم.
برای سوال درمورد 5 سال آینده حرف بزنیم. 5 سال دیگر پازل کجا است؟ با توجه به موج زودگذر محبوبیت آرتیستها در ایران، پازل میتواند خودش را حفظ کند؟
علی: به نظر من با تفکر و استراتژی مناسب این کار شدنی است و قطعاً این اتفاق میافتد. شاید آرتیست جدیدی که ما بخواهیم با او همکاری کنیم و شنوندهها و طرفداران پازل صدایش را بشنوند در ابتدا شوکه شوند ولی ما خیلی روی آن فکر میکنیم. همه چیز دو حالت دارد. یک اسم شناسنامهای و دیگری برند «پازلبند». نه من و نه آرین هیچوقت از ابتدا به دنبال اسم شناسنامهای نبودیم و برند پازلبند 5 سال آینده میتواند با استراتژی مناسب باقی بماند. همه جای دنیا به همین گونه است.
آرین: اول از همه خواست خدا است و بعد هدف و اینکه هرسال و هر ماه چه هدف و سیاست و استراتژی به کار ببریم که باقی بمانیم. اگر خواست خدا باشد، هستیم و اگر خواست خدا نباشد، نیستیم.
گروه پازل، تنظیم و ملودی، و کاریزمای گروه که از بیرون به خوبی نمایان است باعث این موفقیت شده است. من چند سوال هم از آقای ناصری بپرسم. شرکت «آوازی نو» در دوره یک سالهای که گذرانده، با سرعت جلو آمده و دست روی 3-4 نفر گذاشت که همه آن ها با هم پرزنت و معرفی شدند و گل کردند. این استراتژی و انتخابها بر اساس چه معیاری است؟ پازل بند، حمید هیراد، ماکان بند و جدیدا هم فرزاد فرخ.
ناصری: اول از همه باید بگویم همه چیز از اول تا آخر به خواست خداست. اگر یک آرتیست رشد میکند و به یک جایی میرسد که مورد استقبال جامعه قرار میگیرد به نظر من از آن بالا خدا نگاه میکند و به نظرم قسمت و تقدیر آن شخص است. خیلی خوب است که ما وجهه دیگر این قضیه را ببینیم.
یعنی اگر کسی رشد کرده، نباید بگوییم که من این کار را کردهام که فلانی رشد کرده و هرکسی بگوید که من این کار را کردهام که فلان شخص را بالا کشیدهام. این درست است که عوامل مختلف باعث رشد یک آدم میشود ولی به نظر من باید نگاه کنیم که بالاخره یک آدم در تقدیرش است و خدا خواسته که عوامل مختلف باعث رشد یک نفر بشود. در وهله دوم باید بگویم ما بر اساس یک سری تجربیات و اتاق فکری که داریم از مردم و بازار کارشناسی میکنیم و کاری میکنیم که مورد استقبال قرار بگیرد.درمورد برنامههای بلندمدت ریزتر بشویم. درمورد برنامههای بلندمدت برای پازل، حمید هیراد، ماکان بند چه ایدههایی دارید و چه برنامه ریزیهایی کردهاید و آیا همه آنها در جشنواره هستند یا نه؟
ناصری: من یک توضیحی درمورد شرکت «آوازی نو» بدهم. آوازی نو به تهیه کنندگی و مدیریت آقای اردستانی است و ایشان پیشکسوت و استاد ما هستند. آوازی نو یک اتاق فکر و کارگروه است که من هم یکی از اعضای این موسسه هستم. برنامه ریزی ما برای خوانندهها و آرتیستهای مختلف، متفاوت است. یعنی برنامههایی که برای پازل بند وجود دارد، به اینگونه نیست که دقیقا بگوییم همین برنامهها برای آقای هیراد یا ماکان بند هم وجود دارد.
من احساس می کنم مخاطب شناسی شما فرق دارد. مثلا برای حمید هیراد یک قشر مخاطب خاصی را در نظر میگیرید.
ناصری: دقیقا همینگونه است. چون ژانر موسیقی آنها فرق دارد. موسیقی که پازل تولید میکند یک سن مخاطبی دارد و موسیقی حمید هیراد مخاطب دیگری دارد. یا موسیقی که ماکان بند ارائه میکند طرفدارانی در استایل دیگری دارد. ما خودمان به این قضیه نگاه میکنیم و سعی کردهایم آرتیستهای مختلف در ژانرهای مختلفی باشند که بتوانیم حداکثر سلیقه را بدست بیاوریم. آدمها سلیقه مختلفی دارند و مثلا بعضیها موسیقی سنگینتری را دوست دارند و بعضیها موسیقی تین ایج پسند را دوست دارند.
این تعدد آرتیست ها به کیفیت و محتوای کارتان ضربه نمیزند؟ یا فکر میکنید بهتر است؟
ناصری: اگر ما صرفا میخواستیم به این فکر کنیم که تعدد آرتیست داشته باشیم روال کارمان به گونه دیگری بود. در ماه حداقل 40-50 آرتیست به شرکت ما مراجعه میکنند که خیلی تمایل دارند با آوازی نو کار کنند و همکاری داشته باشیم. ما همه کارهایشان را میگیریم و گوش میکنیم.
خیلی از آنها را میبینیم که با چارچوب و سیاست کاری ما همخوانی ندارد. سعی میکنیم خودمان با کسانی کار کنیم که از قبل فکر کردهایم برای آن جا آدمی میخواهیم. هیچوقت به گونهای نبوده که ما بگوییم به کار یک نفر گوش کردهایم و حالا که کارش خوب بوده بیاید و جذب موسسه شود. ما از ابتدا فکر میکنیم که دنبال همچنین صدایی میگردیم که در قالب مورد نظرمان باشد و بعد براساس آن کسی را که مناسب باشد جذب می کنیم.برای کنسرت ها برنامه ریزی کرده اید. تا آخر سال اتفاق جدیدی به جز گروه پازل قرار است بیفتد؟
ناصری: انشالله اجرای پازل بعد از محرم و صفر دوباره شروع میشود و از آذرماه تا عید اجرای تهران و شهرستان ها را داریم. برای ماکان بند هم به همین صورت است و کنسرتهای تهران و شهرستان ها را دارند. برای آقای هیراد هم تصمیمی برای اجرا نگرفتهایم و درمورد آن فکر میکنیم که انشالله در یک زمان مناسبی اجراهای ایشان را شروع کنیم.
منبع: افکارنيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۳۵۰۳۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عجیب ترین فرمانده جنگ ایران و عراق /جانشین سپاه خرمشهر و دوست نزدیک سردار سلیمانی را بیشتر بشناسید
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، احمد فروزنده از فعالین سیاسی و مبارزین علیه رژیم پهلوی، از فرماندهان سپاه خرمشهر در زمان فرماندهی شهید جهانآرا و شهید عبدالرضا موسوی و از یاران نزدیک به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، به مناسبت سالروز شهادت سید عبدالرضا موسوی جانشین سپاه خرمشهر،در گفتگویی با جماران، به بیان خاطراتی از این همرزم شهیدش پرداخته است.
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید؛
آقای فروزنده، از چه زمانی و چگونه شما با شهید سید عبدالرضا موسوی آشنا شدید؟
آقای عبدالرضا موسوی از برادران قبل از انقلاب بود. آشنایی ما نیز به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بر میگردد. فکر میکنم با ایشان در مسجد امام صادق(ع) خرمشهر در قبل از انقلاب با ایشان آشنا شدم. از مسجد امام صادق، مسجد آیت الله خاقانی بود. مسجد فعالی بود و هنوز اینگونه است. تمرکز نیروهای مذهبی – انقلابی در این مسجد بود.
حدوداً مربوط به چه سالی است؟
سال ۱۳۵۵ که بنده نیز در همان سال به زندان رفتم.
بازداشت توسط ساواک؟
بله. بازداشت تا سال ۵۷. دو سال و نیم زندان بودم. قبل از این موقع یعنی به سال ۵۳-۵۴ بر میگردد.
آیا شهید موسوی هم از مبارزین علیه رژیم پهلوی پیش از پیروزی انقلاب بودند؟
بله از قبل از انقلاب.
وابستگی سیاسی به جناح و یا گروهها و سازمانهای خاصی را داشتند؟
آن زمان حزب خاصی نبود. همین بچه های مذهبی که در داخل مسجد فعال بودند. داخل خرمشهر یک گروه سیاسی هم بود که به جایی وصل نبود؛ یعنی شورای مرکزی و یا نهاد بالا دست نداشتند. همگی مقلد حضرت امام بودند. همین. نه بیشتر از این. شکل کار به این صورت بود. اینگونه نبود که سازمان و تشکیلات باشه و به بالا وصل باشند.
اما سازمان مجاهدین (منافقین) نفرات زیادی را جذب کرده بود.
بله؛ اما بچههای خرمشهر به هیچ کدام از اینها وصل نبود چون شرایط اجتماعی خرمشهر جوری نبود که با آن جریانات وصل باشند. آن سازمانها اساساً دسترسی مناسبی نداشتند که بخواهند نیروهایی را در شهر دور افتادهای مثل خرمشهر شناسایی کنند. اینگونه نبود. هر کس در منطقه خودش فعالیت میکرد. شاید در دانشگاه کسی ارتباط داشته است. وقتی دوستان به دانشگاه رفتند این ارتباطات در دانشگاه برقرار شده باشد. آن هم نه باز با سازمان های معروف و بزرگ که نام بردید، از بچههای انقلابی که توی خود دانشگاه چمران اهواز، جندی شاپور بودند. آدم از شهرهای مختلف مثلاً از تبریز و تهران آمده بودند داخل دانشگاه، از قضاء سیاسی نیز هستند یکدیگر گروهی تشکیل میدهند برای برگزاری اعتصابات و فعالیتهای سیاسی.
ارتباط شما از چه زمانی با شهید موسوی مستمر شد؟
آقا محسن پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان را میشناخت؛ بعد از شهادت شهید جهان آرا لحظهای برای جانشینی ایشان درنگ نکردند و شهید موسوی را جایگزین کردند
از وقتی وارد سپاه شدیم؛ چون جنگ شکل گرفته بود. خانه و زندگی ما در معرض تهاجم دشمن بود و خانوادهها از خرمشهر بیرون رفته بودند. در این دوران همواره با هم بودیم. ایشان مدتی عضو شورا بود و بعد از شهادت جهان آرا به عنوان فرمانده سپاه خرمشهر منصوب شد و من هم به در واحد اطلاعات مشغول خدمت بودم.
شهید موسوی نیروی معروفی در خرمشهر بود. چون انسان شناخته شده، متدین و انقلابی بود و جزو نیروهای شناخته شده قبل از انقلاب بود؛ عضو شورای فرماندهی سپاه خرمشهر شد و سپس معاون و پس از شهادت جهان آرا، فرمانده سپاه شد. روال طبیعی اینطور بود. از جایی نفرستاده بودند او را که بیاید و پناهنده بشود. از بچههای خرمشهر بود که با بقیه سپاه را تشکیل دادند.
از نظر روال کاری، شهید موسوی جایگاه فرماندهی شپاه خرمشهر راپیدا کردند؛ همان که شهید جهان آرا فرماندهاش بود. شهید جهانآرا به دلیل ارتباطاتی که آن موقع داشت با خود آقا محسن بعد با محسن رفیق دوست، کسانی که در تهران کار فرماندهی سپاه را داشتند لذا فرد مطرح و جا افتادهای بود؛ عمدتاً آن هم به دلیل فعالیت سیاسی که قبل از انقلاب آنها با یکدیگر داشتند.
از مقطع جنگ شروع بکنیم؛ شهید موسوی تمام آن ۲ سالی که پس از جنگ در قید حیات بودند خود خرمشهر و در همان منطقه خرمشهر، آبادان فعالیت می کردند؟
درمورد شهید موسوی من اینگونه به یاد میآورم که ایشان دانشجو رشته طب بودند؛ همزمان در سپاه خرمشهر هم فعال بودند و عضو شورا بودند و پس از اینکه جنگ شد دانشگاه ها تعطیل شد، دانشگاه اهواز هم تعطیل شد- ایشان آمدند به طور کامل و تمام وقت در جبهه و جنگ و سپاه خرمشهر حضور داشتند. خود ما هم قبلاً آموزش و پرورش درس می دادیم.
ولی بعدها مامور به سپاه مامور شدیم اما ایشان عضو شورا فرماندهی سپاه خرمشهر بود و پس از اینکه شهید جهانآرا در آن حادثه سقوط هواپیما در کهریزک به شهادت رسید توافق شد،که ایشان فرمانده شوند و از آن به بعد ایشان فرمانده سپاه خرمشهر شد و مسیر جنگ و مسیر تعالی سپاه خرمشهر و توسعه وضعیت نیروهای سپاه و غیره در دستور کار همه بود، ایشان هم خب فرمانده بود و طبعاً به دنبال این بود که سپاه خرمشهر ظرفیت خود را افزایش دهد. علیرغم اینکه یک زمانی در خرمشهر فشنگ و گلوله و اسلحه و کلاش برای دفاع نبود، سپاه خرمشهر با درایت ایشان و با همکاری دیگران توانست توپ و خمپاره تهیه کند.
واحد ۱۰۶ داشته باشد؛ سپاه خرمشهر در دوره شهید جهانآرا و در دورهای که ایشان فرمانده بودند، هم ما واحد خمپاره انداز ۸۱ و ۱۲۰ در داخل خرمشهر داشتیم. واحد ۱۰۶ توپ هایی هستند که روی خودرو های جیپ سوار می شوند و معمولاً هم برای زدن ابزار و ادوات نظامی سنگین دشمن هست. کل پرسنل سپاه خرمشهر ۳۰۰ نفر هم نبود، اما ما نزدیک ۱۰-۱۲ تا ۱۰۶ داشتیم. این در عملیاتها مهم بود. معمولاً در عملیاتهایی که انجام میشد، نیروها واحد ۱۰۶ شان حرکت میکردند. این نتیجه درایت خود شهید جهان آرا و بعدش سردار موسوی و دیگر دوستانی که بودند بود.
علیرغم اینکه نیروهای سپاه خرمشهر به درگیریهای چریکی معروف بودند، اما به سرعت توانستد واحد های خمپاره انداز و ۱۰۶ را راه بیاندازند و توپخانه راه اندازی کنند.
همه این تجهیزات از ارتش عراق غنیمت گرفته شده بود؟
بله همگی غنیمتی بودند. توپ ۱۵۵ که یک توپ خیلی بزرگ است هر گلوله اش ۴۵ کیلو وزن خود گوله است.کارهای بسیار بزرگی در دوره ایشان انجام شد که بازدهاش در عملیات آزاد سازی خرمشهر وجود داشت که همه این ابزار و ادوات را به شکل یگانی، بچه های خرمشهر داشتند با فرماندهی، درواقع فرمانده ما، فرمانده سپاه خرمشهر آقای شهید جهان آرا و شهید موسوی بودند ولی یگانی که در آن زمان تشکیل شد، تیپ ۲۲ بدر آقای شهید موسوی اینجور اختیار کردند که خودش سمتی نداشته باشد و آقای عبدالله نورانی را فرمانده تعیین کرد ولی خودش در تمام کش و قوسیهای مربوط به جنگ و عملیات و محدوده عملیات و اجرای عملیات حضور فعال داشت. در تمام شناسایی ها سعی می کرد خودش حضور داشته باشد.
بعد از شهادت شهید جهانآرا؛ همین مسیر با شهید موسوی ادامه یافت؟
ابزار و امکاناتی که جمع آوری شد، مثل توپهای ۵۲ عراقی، توپهای ۱۵۵ ارتش، ۱۲۲ عراقی و ۱۳۰ خودمان. به وسیله اینها سپاه خرمشهر درست شد. اولین واحد ۱۰۶ و توپخانهای که توی سپاه راه افتاده سپاه خرمشهر به اتکای ابزار و ادوات مصادرهای و غنیمتی این کار را توانستند انجام دهند. برای ۳۰۰ نفر پرسنل ۱۶ قبضه سلاح سنگین داشتیم. در هر منطقهای؛ صحنه جنگ را تغییر میدادند. همگی این زحمات با درایت شهید موسوی و خود برادرانی که دست اندرکار بودند صورت گرفت.
آقای شهید موسوی بسیار باهوش بود. آن موقع جذب شدن برای پزشکی کار مشکلی بود مثل همین امروز؛ علاوه بر هوش سرشار، از صبر زیادی نیز برخوردار بود. ایشان ظرفیت و توانایی فکری خیلی خوبی داشت. انسان فهیمی بود. فرد مقتصدی بود با اسراف برخورد می کرد؛ هر کاری را با حداقل هزینه جمع میکرد.
یک ویژگی که ایشان داشت دوست نداشت خودش مطرح بشود. به دنبال این بود که کار با کیفیت بالا صورت بگیرد. لذا وقتی قرار بر این شد که برادران سپاه خرمشهر یگان تشکیل دهند و این یگان در آزادسازی خرمشهر ماموریتی را داشته باشد، ایشان هیچ مسئولیتی قبول نکرد. مسئولیتش را به آقای عبدالله نورانی داد و گفت شما فرمانده باش. با توجه به اینکه تقریباً همه از ایشان حرف شنوی داشتند، نکاتی که به ذهنشان میرسید را انجام میداد. آن موقع من خودم مسئول اطلاعات عملیات یگان بودم.
مثلاً شاید یک شب در میان، دو شب در میان ایشان در شناسایی هایی که ما انجام میدادیم حضور داشتند. یعنی خودش در میدان حضور و همراهی پیدا میکرد. یک فرد فرهیختهای بود که خودش برای خودش مهم نبود. تلاشش را گذاشته شده که پیکان حمله به مواضع دشمن خوب طراحی و اجرا بشود و در کیفیت خوبی انجام داد.
فرمودید خیلی از نیرو ها و یگان ها از ایشان حرف شنوی خیلی خوبی داشتند با توجه به اینکه اولین فرمانده سپاه خرمشهر شهید جهان آرا بودند با آن سابقه سیاسی و مبارزاتی و با توجه به کارهایی که در سپاه کردند، بعضاً در جاهای دیگه ای ازسپاه دیده میشود بعد از شهید شدن فرمانده لشکر یا فرمانده تیپ آن تیپ مثل قبل از فرمانده بعدی یا همدل نبود و ارتباط عاطفی را نداشت ولی در اینجا به نظر می رسد این روند ادامه داشته است. یعنی بعد از شهید جهان آرا، شهید موسوی این را ادامه دادند. این موضوع را چگونه می بینید؟
انتخاب درست؛ وقتی افراد درست انتخاب شوند هر کس در جای خودش و دقیقا درست بنشیند این اتفاقی است که رخ می دهد. اما اگر درست ننشیند، یک فردی بر اساس رابطه یا دوستی و رفاقت بیاید بنشیند و نقش در بین آن گروه تشکیلات نظامی نداشته باشد، به جای آنکه تبدیل به یک اتفاق خوب شود، تبدیل به یک اتفاق بد می شود. شهید موسوی بین بچه های خرمشهر محبوبیت داشت و از طرفی دیگر در دوره مبارزه با رژیم هم جزو افراد شاخصی بود که فعالیت میکرد. لذا ایشان مقبولیت عمومی در بین بچه های خرمشهر داشت.
چقدر به نظر کارشناسی و به نظر فرماندهان یگان خودش اعم از فرمانده گردان و گروهان اتکا می کردند؟
ایشان یک فرد تحصیلکرده و فهیم بود؛ در جریان آزاد سازی خرمشهر خودش مسئولیت به عهده نگرفت. این خیلی مهم بود. معمولاً باید اینگونه باشد که کسی که فرمانده سپاه خرمشهر است باید مثلاً فرمانده تیپ ۲۲ بدر میشد. ولی ایشان این کار را نکردند. گفت آقای نورانی شما بیا این کار را انجام بده. من در کنار شما هستم هر جا یگان با مشکل مواجه شد ورود خواهم کرد. در حساسترین موضوع قبل از هر عمیلاتی، شناسایی منطقه عملیات است و بر اساس همین شناسایی قبل عملیات طرح و مانور عملیات شکل میگیرد خودش در شناسایی حضور پیدا میکرد. با گروههای ۷-۸ نفره که برای شناسایی میرفتند؛ ایشان در گروه ها حضور داشت بدون اینکه بخواهد اعمال نظر کند. فرمانده تیم بود ولی ایشان همراه تیم بود.
یک نوع آموزش مدیریت و کنترل و مراقبت فردی فعالیت زیر مجموعه با حضور خودش اعمال می شد. و اگر جایی نیاز بود تذکری، راهکاری و پیشنهادی داده بشود، ایشان می داد و همه نیز قبول می کردند؛ چون فرماندهشان بود و همه او را قبول داشتند. خب آن موقع اینگونه نبود که بر اساس دستور عزل و نصب صورت بگیرد بخصوص که سپاه تازه راه افتاد بود. لذا با توجه به مقبولیت عمومی پیشنهاد شد که ایشان به جای شهید جان آرا فرمانده سپاه خرمشهر باشد.
آیا ایشان حساسیتی نسبت به جان افراد تحت فرماندهی خود داشتند؟ این موضوع چقدر برای ایشان مهم و حیاتی بود؟ بعضاً مطرح میشود که فرماندهان سپاه در این موارد کوتاهی داشتند!
اصلاً اساس اینکه ایشان می آمد شناسایی می کرد چه بود؟ وظیفه ای نداشت که زیاد کار شناسایی را انجام بدهد. این شناسایی برا ی چه انجام می شد؟ برای اینکه ما یگان را نیروهایی که داریم چگونه از خطر عبورشان بدیم که بتوانند بیشترین ضربه را به دشمن بزنند، دشمن را در یک جاهایی دور بزنند یا توی نیروهایش شکاف به وجود بیاورند. این اتفاق اگر بیافتد طبعاً تلفات نیروی انسانی ما پایین میآید. آن موقع که ما ابزار شناسایی مثل هواپیما بدون سرنشین نداشتیم. لذا بر اساس شناسایی ها و طرح مانور و طرح عملیات بررسیهای میدانی خود پرسنل بیشتر صورت میگرفت، نیرو های اطلاعات عملیات یا نیروهای میخواستند عمل بکنند.
در این حادثه ای که رخ داد با توجه به اینکه یگان ۲۲ بدر در حساسترین نقطه قرار بود عمل بشود، فرماندهان گردانها، معاونین گردانها؛ اینها همگی میرفتند منطقه تا ارزیابی داشته باشند ببینند هر کس از کجا و چگونه باید برود. لذا در جواب این فرمایش که شما میگویید آیا ایشان به جان افراد حساس بود یا نبود یا همینطور به خط دشمن یا نه؟ نه. به چه دلیل، به این دلیل که خودش حضور پیدا میکرد. مسیری که نیرو میخواهد برود و دشمن را دور بزند یا نقطهای که میخواهد به دشمن حمله بشود.
لذا حضور ایشان به دلیل بیکاری یا اشتیاق شخصی حضوری پیدا کردن در ماموریت ها نبود؛ بلکه برای پوشش این فرمایشی که جنابعالی می گویید حداکثر ضربه و حداقل تلفات را در برنامه کارمان داشته باشیم.
چگونه از شهادت شهید موسوی با خبر شدید؟
آن موقع که ایشان شهید شد – اینطور در یادم هست که - ما در مرحله ۱ عملیات آزادسازی بیتالمقدس را شروع کرده بودیم و رسیده بودیم به جاده. در مرحله دوم باید می رفتیم تا مرز. مرحله سوم از خطوط دفاعی که دشمن از شرق یعنی از رودخانه تا مرز به سمت شرق و جنوب کشیده بود باید مانور میدادیم. ایشان در مرحله اول فکر میکنم وسط بمباران هوایی و ایشان بر اساس بمباران هوایی شهید شد. تمام امعاء و احشاء ایشان بیرون ریخته بود. یعنی چنین اتفاقی برای ایشان افتاد. آن موقع که این اتفاق افتاد، همه سوگوار شدن؛ علاقه زیادی به فرمانده خودشان داشتند. در اوایل سپاه و در دوران جنگ اینگونه نبود که ابلاغی باشد. ایشان را براساس شناخت و مقبولیتی که در پرسنل داشت او را فرمانده سپاه گذاشتند.
لذا بر این اساس توی روحیه برادر ها تأثیر منفی داشت ولی ما هم راهی جز ادامه جنگ نداشتیم. بیایم به عزاداری و اینها برسیم چون همه باید داخل خطوط دفاعی میماندند تا از مواضعی که تصرف کردند، دفاع بکنند. از طرفی هم باید می رفتیم پیش روی می کردیم و خرمشهر را آزاد می کردیم. وضعیت اینگونه بود.
27219
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903597